الگوهای معلمی در کشور ژاپن
الگوهای معلمی
آموزگاران معمولاً باید حداقل 8 ساعت در روز در مدرسه باشند، و اغلب ساعات بیشتری را در برنامه ریزی، نشست با آموزگاران دیگر،نصیحت دانشآموزان و یا معاشرت با آنان میگذرانند. معلّمان گزارش دادهاند که بیشتر کار آنان درمدرسه انجام میشود، عاملی که ا حساس میکردند مربوط به جّو عمومی دانشجویی میباشند .
معلّمان و مدیران ژاپنی محّل کار خود را بعنوان جوامع نزدیک بهم بافتهای توصیف مینمایند که در آن تحصیل کرده ها به سهولت اطلاعات و تجربیات آموزش را با هم در میان میگذارند .این احساس قوی اجتماعی بنظر میرسد بر چگونگی دید گاه آموزگاران و برخورد آنان با اخلا گیریهای دانشآموزان تأثیر بگذارد .
آموزگاران اوّلین کسانی هستند که میتوانند نظم را در کلاس درس خودمانی خود برقرار سازند، امّا در صورت جّدی بودن مشکلات، آنها میتوانند دیگر آموزگاران، آموزگار بالاترین سطح یا مدیران را به حمایت بطلبند.
تعداد کمی از معلّمان احساس اضطراب یا نگرانی خود در مورد رفتار دانشآموزان را گزارش کردهاند .آموزگاران در تمامی سطوح، هدف از آموزش را رهنمون کردن دانشآموزان برای انسانهایی پیشرفته تر از آنها ساختن میبینند. آموزگاران کلوبهای دانشجویی را سازماندهی بر آنها و نظارت میکنند و به هماهنگ سازی رویداهای در سطح مدرسه کمک مینمایند. معلّمان بویژه در سطح ابتدایی تأکید دارند که نقش آنان بهبود کلّی آموزش کودکان بوده است، نه فراهم آوردن آموزش علمی صرف برای آنان .
معلّمان ژاپنی و والدین تأکید زیادی بر اصول اوّلیه یادگیری دارند.هنر، موسیقی و آموزش جسمانی نقش مهمی در برنامة عمومی آموزشی بازی میکنند کودکان میزان ...
زیادی وقت صرف برنامه ریزی آماده سازی و شرکت در رویداد های سالانة در سطح مدرسه میکنند که ارتباط مستقیم با موفقیتهای علمی ندارند .
واژة تحصیل، یک سری معانی گسترده تری در شرایط ژاپن دارد تا در آمریکا.
تحصیل، آنطورکه یک مادر به زبان میآورد، وظیفهای مادام العمر است. فرد میآموزد که چگونه یک همسر، مادر، همکار، و شاید حتّی یک بازنشسته باشد.
به عقیدة معلمین،ایجاد نگرش مثبت درمورد تحصیل در سالهای اولیه،حیاتی تر از موفقیتهای علمی و اجتماعی بعدی میباشد.
معلّمان و والدین بسیاری از مشکلات اساسی دانشآموزان همچون تنفّر از ریاضی و علوم، فقدان خلاقیّت، امتناع از تحصیل، و خشونت را با شکستهای اولیه در آموزش کودکان مرتبط میدانند.
به اعتقاد تحصیلکرده های ژاپنی، اگر کودکان در شناخت در مورد دنیای خود هیجان زده شوند، به تقیب مطالعات خود در سالهای بعد ادامه میدهند.
و از آن به بعد به تعبیر کلّی، دانشآموزانی دارای انگیزش خواهند شد .از سالهای اولیه به بعد، به کود کان ژاپنی آموخته میشود که در گروههای کوچک ( han) و همزمان بعنوان همشاگردی، همکلاسی، و اعضاء کلّ کلاس کار کنند.
این لایه های چندگانه گروه وابسته بنظر میرسد حسی قوی از اتحاد باکلاس ایجاد میکند. شخص دانشآموز کمتر بخاطر پیشرفتهای شخصی خود شناخته میشود تا ارتباطات و مشارکتهایی که باگروه، کلاس، سطح، یا مدرسه داشته است .تحصیل کرده های ژاپنی هم چنین برعلائق کودکان متوسط و پایین تر از متوسط توجه نشان میدهند.معلّمان تأکید جزئی بر قابلیتهای ذاتی دارند، و اغلب معلّمان مدارس ابتدایی از راه خود فراتر میروند تا استعداد را فدای علاقه و تلاش نمایند.از واژة تفاوتهای استدادی ( نوریوکوسا ) معمولاً احتراز میشود و تفاوت در سطوح حاکی از مهارت (شوجوکودو ) ارجحیت دارد.این رجحان نشان دهندة این واقعیت است که معلمین ژاپنی عمیقاً نگران تقسیم کودکان بر اساس استعداد آنها میباشند. یک دلیل عدم استفاده از گروه بندی بر اساس استعداد آنها میباشند. یک دلیل عدم استفاده از گروه بندی بر اساس استعداد از طرف معلّمان اینست که این کار به کودکان از نظر احساسی چنان صدمه میزند که آنها انگیزة خود برای تحصیل را از دست میدهند. معلّمان ژاپنی اعتقاد دارند که انگیزة کودک نقطة عطف موفقیّت اوست و تمام کودکان با تشویق مناسب قادر به کسب مهارت و استادی در برنامه های آموزشی میباشند.معلّمان ژاپنی معمولاً مطرح شدن تفاوتهای استعدادی را در نتیجة پرورش نیافتن ودر پیشینة خانوادگی میبینند. معلّمان استعداد ها را ذلتی در نظرنمیگیرند، بلکه فکرمیکنند که قابلیتها باید از طریق تلاش فردی اکتساب گرفته شوند. باستثناء دانشآموزانی با معلولیتهای آشکارا قابل تشخیص، معلّمان تمام دانشآموزان را قادر به موفقّیت درمدرسه میبینند. از تلاش فردی اغلب بعنوان منبع و منشاء موفقیّت و استعداد با لا یاد میشد.
افراد برخوردار از« ذهن قوی »نشان میدهند، یا کسانی که انگیزة قوی دارند دانشآموزانی در نظر گرفته میشوند که در ریاضی، علوم، و دیگر زمینه ها عالی خواهند بود.
آنچه که اغلب این افراد را از دیگر همکلاسیهایشان متمایزمیسازد نوع روابط اولیه خانوادگی آنها و تأثیراتی است که با رشد کودک این روابط اولیه برجا میگذارند. دانشآموزانی که اجتماعی نیستند، پیش از دیگر دانشآموزان « کفگیرشان به ته دیگ میرسد » و درنتیجه، عقب ترمیمانند و کمتر درگیر امور مدرسه میشوند .
انگیزه بعنوان ویژگیای در نظر گرفته میشود که آموزگاران میتوانند به شکل فعّال با تشویق کودک به مطالعه موارد مورد علاقه اش دراو پرورش دهند، و از این طریق حس هیجان و کسب مهارت کودک را عمیق سازند، زمانی که این وابستگی به مدرسه و فعالیّتهای کلاسی بوجود بیاید، علاقه به یاد گیری یا مطالعه به طور جدّی در ذهن یا روح کودک ریشه خواهد گرفت
.برنامه های ویژة تیزهوشان یا برنامه هایی که به کودکان اجازه میدهد به میزان متفاوتی رشد کنند، در مدارس ابتدایی و راهنمایی دولتی ژاپن تقریباً ناشناخته هستند.
با این وجود، جوکو Juku، فرصتهای مشابهی را درخارج از مدرسه فراهم میآورد، ضبط نمره، و نادیده گرفتن نمرات وجود ندارد، با این حال، تقریباً تمام مدارس ابتدایی و مقدماتی متوسطه ژاپن کلاسهای ویژهای دارند که اغلب اسامیجذّاب همچون « کوهستان سبز » به آنها داده شده ودر این کلاسها به دانشآموزان با معلولیتهای جّدی،جدا از دیگر بچه ها آموزش داده میشود.
برنامة آموزشی این کلاسها آسانتر از برنامه ایست که در کلاسهای اصلی اجرا میشود، دانشآموزان بندرت با همتاهای خود در روند اصلی ارتباط برقرارمیکنند.
با وجود یکه ایده آل اصلی ژاپنی ها برای به حساب آمدن است، امّا محدودیتهای آشکاری در مورد این مشمول وجود دارد. در طول سالهای تحصیل اجباری، فقط دانشآموزانی با معلولیتهای جّدی خارج از روند اصلی نگه داشته میشوند.
با این همه، به هنگام ورود به دبیرستان تمام دانشآموزان بر اساس نمره های امتحان ورودی در دوره های مختلف دبیرستان رده بندی میشوند